سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

وبلاگ خوب قدیمی

    نظر

شاید با دور شدن از آن وبلاگ خوب قدیمی‌م، شعر و نوشتن هم در من مرد. از آن وقتی که شور غزل و گند عشق را درآوردند و من که داشتم از پیچ و تاب اشک و دوست داشتن خفه می‌شدم، حالم از همه‌ی همه‌ی ژست‌ها و اداها به هم خورد. حالا یک نصیحت! از طرف آدمی که یک عمر با آنچه برای شما وسیله‌ی فیگور گرفتن است، زندگی کرده:
 لطفا گند هر چیزی را در نیاورید. اگر تازه نامزد کرده‌اید، گند‌ عکس های دونفره ی تان را در اینستاگرام در نیاورید. اگر تازه عاشق شده اید، با انتشار نوشته‌های تان حال حافظ و فروغ را بهم نزنید، اگر تازه دانشجوی ادبیات شده اید، فیگور سیگار و موی بلند و تئاتر و شب شعرها گولتان نزند. نگاهتان را گاهی به آسمان هم بیندازید. بگذارید همه‌ی چیزهایی که برای ما مقدس و اثیریست، همینجور زیبا و متعالی باقی بماند. حالت تهوع ما را با بی‌جنبگی‌هایتان برنیانگیزید، لطفا.
همین.